چیستی انحراف
چند سالی است که واژه «انحراف» برای شناسایی حاشیهسازان دولت [دولت آقای احمدی نژاد] مصطلح شده و اکنون در مطبوعات و جامعه سیاسی کشور به عنوان یک مفهوم «معرفه» شناخته میشود. اخیراً جناب مهندس مشایی در مصاحبه با روزنامه ایران اعلام نمود: «نمیدانم از چه منحرف شدهام» و در پاسخ به آن، مطبوعات و رسانهها به صورت سطحی و با رویکرد سیاسی پاسخ گفتند. در این نوشتار درصدد هستیم در حد محدود چیستی این انحراف را بازخوانی و با روش شبهه علمی تبیین نماییم.
برای مطالعه این یادداشت به قلم دکتر عبدالله گنجی مدیر مسئول روزنامه جوان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
چند سالی است که واژه «انحراف» برای شناسایی حاشیهسازان دولت مصطلح شده و اکنون در مطبوعات و جامعه سیاسی کشور به عنوان یک مفهوم «معرفه» شناخته میشود. اخیراً جناب مهندس مشایی در مصاحبه با روزنامه ایران اعلام نمود: «نمیدانم از چه منحرف شدهام» و در پاسخ به آن، مطبوعات و رسانهها به صورت سطحی و با رویکرد سیاسی پاسخ گفتند. در این نوشتار درصدد هستیم در حد محدود چیستی این انحراف را بازخوانی و با روش شبهه علمی تبیین نماییم. البته هستند افرادی در جغرافیای نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی که هنوز منکر انحراف هستند، این جماعت یا از گذشته خود در حال دفاع هستند یا از منظری به صحنه مینگرند که احمدینژاد را مقابل هاشمی، لاریجانی و... میبینند، اگر از منظری به صحنه بنگرند که اندیشه اسلام تشیع و اندیشه امام خمینی و انقلاب اسلامی را انطباق دهند، قطعاً طور دیگری خواهند دید. البته تبیین این موضوع هیچ ارتباطی با زحمات شبانهروزی دولت و خدمات برجسته آن ندارد، انصاف و تقوی حکم میکند تا همه چیز را خلط ننماییم. اگرچه نگارنده معتقد است احمدینژاد در پرتو حواشی، مسیری را طی نمود که بسیاری از نیروهای انقلاب به خدمات وی نیز توجهی ندارند و با اهم و مهم کردن زحمات و عوارض حاشیهای دولت به بحران تحلیل رسیدند. اما چیستی انحراف را باید در حوزه مبانی اندیشه، یعنی هستی شناسی و معرفت شناسی جستوجو نمود. انحراف موجود که از نگاه نگارنده وجود آن قطعی است، نه در حوزه اقدامات اجرایی و سیاسی که در حوزه اعتقادی و اندیشه شیعه است. این که چرا واژه انحراف مصطلح شد، شاید به دلیل این باشد که از وسط راه حرکت دولت پدیدار شد و این که چرا قبل از آن طرح نمیشد، شاید به دلیل این بود که تریبون ملی و تریبون قدرت جهت توزیع و توسعه آن وجود نداشت.
ابعاد انحراف: انحراف مذکور را میتوان در پنج مقوله اصلی دستهبندی نمود. ۱- باستانگرایی- ایرانگرایی ۲- انسانگرایی شرقی ۳- پلورالیسم حقانیت ۴- مهدویت فراانتظار و آماده میعاد ۵- پیشگویی مستمر. ذیلاً با استناد به سخنان حلقه مذکور و بدون توجه به نظرات منتقدان و مخالفان به تبیین هر یک به صورت اختصار میپردازیم. شاخص برای اطلاق انحراف به اندیشه مذکور را میتوان به: ۱- ناهمخوانی با باورها و مبانی تشیع؛ ۲- عدم تأیید مراجع تقلید به عنوان پیشقراولان مکتب تشیع (و عدم تمکین این حلقه به نظرات آنان) ۳- ناهمسویی با اندیشه امام (ره) ۴- تذکرات مقام معظم رهبری ۵- نداشتن زمینه تخصصی مولدان این اندیشه و... خلاصه نمود.
1- باستان گرایی- ایرانگرایی: دقت در تاریخ معاصر نشان میدهد خاستگاه باستانگرایی در ایران در نظر مستشرقان غربی که تاریخ باستان ایران را در ۲۰۰ سال گذشته نوشته اند بوده است ۲- پارسیان هند، یعنی زرتشتیانی که بعد از اسلام به هند و کلکته هجرت کردند ۳- مذهب ستیزان و فراماسونرهای صدر مشروطه (روشنفکران نسل اول) ۴- نژادپرستان آریایی ۵- اصحاب قدرت (پهلویها) خلاصه نمود. اما شاخصهایی که میتوان با آن باستانگرایی را در این حلقه دید عبارت است از تأکید گفتمانی بر کوروش، طرح مکتب ایرانی به جای اسلام ناب، توجه ویژه به نوروز و ایرانگردی، توجه به همسر دکتری فاطمی و هزینه یکساله برای وی در هتل استقلال، تمرکز بر فردوسی بعد از تذکر مقام معظم رهبری مبنی بر «اگر بر ایران هم تأکید دارید بر ایران پس از اسلام تأکید کنید که هم تمدنساز بوده است و هم تاریخ روشنی دارد...» (هفته دولت ۱۳۹۰) و تمجیدهای افسانهای و قداست گونه از ایران در سخنرانیها. مشایی در تاریخ ۸/۵/۱۳۷۸ میگوید: «هرکسی که عشق ایران در دلش باشد در نزد خداوند مأجور است»، یعنی اگر رضا پهلوی، مسعود رجوی و حتی اگر اوباما هم به ایران علاقه داشته باشد نزد خداوند مأجورند و... در جای دیگری (۱۶/۸/۸۹) میگوید: «واژه ایران ذکر است شما در ذکر دنبال چه میگردید؟ ذکر واژهای است مرتبط با روح مؤمن. از ذکر چه میجویند ذاکران؟ همان را بجویید از ایران، ایران ذکر است.» واقعاً از عبارت فوق چه باید فهمید؟ یعنی واژه «ایران» همتراز تسبیحات حضرت زهرا، حمد خدا و... است؟ در جای دیگری در همان سخنرانی میگوید: اندیشه ایرانی جوهر دارد، گوهر است... و سپس به سه واژه معروف زرتشت اشاره میکند و میگوید «بدانید همان جا که زیبایی را مییابند آن گوهر ایران است. در کردار، در پندار، در رفتار، در بینش، در کنش ایران است.» اندیشه ایرانی یعنی چه؟ هیچ کشوری را با اندیشه توصیف نمیکنند. اندیشه مربوطه به افراد، مکاتب فکری و ادیان است. اندیشه اسلامی، اندیشه ناسیونالیسم، اندیشه سوسیالیسم و اندیشه لیبرالیسم، اندیشههای مطرح و زنده در دوران معاصر بودند، اندیشه ایران هیچ مطلب انتزاعی و غیرانتزاعی را به ذهن متبادر نمیکند. در جای دیگر (۲/۳/۸۹) در توصیف بزرگی ملت ایران میگوید «ملت ایران، ملت بزرگی است، اگر به منشور کوروش نگاه کنید میتوانید به این مسئله پی ببرید.» آیا نمیشود به اسلام و امام حسین (ع) و انقلاب اسلامی و امام خمینی و... نگاه کرد تا بزرگی ملت ایران را بفهمیم؟ یکی از اقدامات ناسیونالیستها و پارسیان هند و مستشرقان تلاش جهت تاریخ نگاری جدید برای ایران بوده است که ذکر آن در این مختصر نمیگنجد (به کتاب فرهنگ و سیاست در عصر تجدد نوشته ذاکر اصفهانی مراجعه شود). در جای دیگری میگوید: «تاریخ و مردم این سرزمین عین دین است.» جالب اینکه پهلوی دوم نیز درباره کوروش میگوید: کوروش را میتوان در حقیقت بنیانگذار فکر امروز صیانت حقوق بشر خواند، چرا که نخستین کسی در جهان عهد عتیق بود که منشوری آزاد منشانه در این زمینه تدوین و اعلام کرد (پاسخ به تاریخ ص۱۲). جالب اینکه پهلوی دوم نیز همین استوانهای که دولت احمدینژاد از لندن آورد را اجاره میکرد و به ایران میآورد. شهید مطهری، محترم شمردن بت پرستی بابلیان توسط کوروش را اقدامی زشت جهت به برده گرفتن آنان میداند و از نظر سیاسی آن را قابل مانور اما از نظر اخلاقی صددرصد رد میکند. چرا که اگر کوروش در هیبت یک موحد، بت پرستی را به رسمیت میشناخته، چرا دست به اشغال زده است؟ چرا پیامبر ما بت پرستی را به رسمیت نشناخت؟ شهید مطهری هدف از محترم شمردن بتپرستی توسط کوروش را به استثمار کشیدن بدون دردسر آنان میداند.
2- انسانگرایی شرقی: تفاوت انسانگرایی شرقی با انسانگرایی غربی در این است که در غرب انسان منتزع از خدا، موجودی خود بنیاد، عقلانیت محض و رها شده و دارای مرزبندی با خداست، اما در انسانگرایی شرقی انسان آن قدر در خدا تنیده است که هیچ فاصلهای نمیتوان بین آنان دید. آقای احمدینژاد در توصیف مقام انسان میگوید: «جانشین با اصل شباهت دارد و بخشی یا تمام اختیارات و توانمندیهای اصل را دارد.» بنابراین همه کارهایی که از خدا برمیآید در حوزه فاعلی از انسان نیز برمیآید. جناب مشایی میگوید: «خداوند به خلق موجودی فکر میکرد و انجام داد که مثل هیچکس نبود و مثل خودش بود، در واقع خدا با خلقت انسان خدا را آفرید» و در جای دیگری میگوید «خداوند به انسان بدهکار نبود که او را آفرید. ظاهراً خداوند به خودش بدهکار بود که انسان را آفرید. دلش میخواست شناخته شود. یک کسی را باید خلق میکرد که بتواند بشناسد. انسان اهمیتش به همین علم است. اگر علم را برداریم، انسان حذف میشود. انسان را که حذف کنیم دیگر نیازی به حرف خدا نیست. زیرا دیگر خودش حذف میشود.» طبق این سخن «یسبحلله ما فیالسموات و الارض» به رسمیت شناخته نمیشود یا موجوداتی که خدا را تسبیح میگویند، بدون شعور این کار را میکنند و خدا برای آنان نیز شناخته شده نیست. لذا انسان را آفرید که خودش را به او معرفی کند، یعنی خالق، عقده داشته که خود را به رخ مخلوق بکشد و... در خصوص انسان کامل نیز تنوع مصداق وجود دارد. این واژه که در کلام احمدینژاد زیاد تکرار میشود. در جایی برای امام زمان (عج) در جایی برای سعدی «سعدی انسان کامل است» و در جایی برای پیامبر استفاده شده است. در خصوص مشایی این واژه عیناً به کار نرفته اما از ۱۷ صفتی که در حکم انتصاب وی در دبیرخانه جنبش عدم تعهد آورده شد میتوان این تعمیم را داد.
3- پلورالیسم حقانیت و پلورالیسم در رجعت
احمدینژاد در پیام تسلیت برای هوگو چاوز هم وی را اهل رجعت دانست و هم شهید نامید. در صورتی که هیچ یک از بزرگان دین چنان درجهای حتی برای امام خمینی قائل نشدهاند. میرزا آقاخان کرمانی که معروف به ویژگیهایی مثل باستانگرایی، فراماسونر، بابی (به خاطر بابیگری در تبریز در سال ۱۳۱۳ هـ اعدام شد) و هم ضدحجاب است. یک فراماسونر معروف دیگر مانند میرزا ملک خان ارمنی صاحب اولین فراموشخانه در ایران «مجمع آدمیت» را اهل رجعت میداند و در نامهای به وی از قول یکی از رهبران بابیت مینویسد: «وی اظهار داشت که دلیل آشکاری که از مبادی عالیه ناشی میشود مبنی بر آن است که شخص شما رجعت عیسی (ع) باشید و کمک بزرگی به قائم آل محمد (ص) خواهید کرد. در میان بعضی از بابیها این صحبت به میان آمده است که یکی از علایم ظهور امام زمان نزول عیسی مسیح از آسمانها و تبلیغ او برای یک دین واقعی میباشد. آنها اعتقاد دارند که ملکمخان همان عیسی مسیح است.» (میرزا ملکم خان، حامد انگار ص ۲۳) و ملکم نیز در نامهای به بلنت انگلیسی مینویسد: چند سال پیش من در ایران دینی آوردم که احتمالاً داستانش را شنیدهای (اشاره به ایجاد فراموش خانه). در خصوص پلورالیسم حقانیت، جناب مشایی هم بر حقانیت ادیان اعم از زرتشتی، بودایی و برهمایی و یهودی (توحیدی و غیرتوحیدی) باور دارد و هم با مرزبندی بین حق و باطل مخالف است: «دنیا رو به این سمت میرود که حتماً نباید مسلمان بشود تا به حقانیت برسد، هر مسیحی، یهودی، زرتشتی، بودایی، برهمایی و ... نباید الزاماً مسلمان بشود تا به حقانیت برسد.» (۲۸/۵/۱۳۷۸)
و در جای دیگر در مخالفت ۱۸۰ درجهای با آرمانهای امام خمینی میگوید: «دورهای که کسی بخواهد دینی را بر دنیا حاکم کند و نگاه خاص مذهبی را بر دنیا حاکم کند گذشته است.» در حالی که امام میفرماید: «باید اسلام را فاتح جهان نمود»، «ما درصدد خشکانیدن ریشههای فاسد سرمایهداری صهیونیسم و کمونیسم در جهان هستیم»، «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است»، « ما باید در جنگ اعتقادیمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم»، «امروز غرب و شرق به خوبی میدانند که تنها نیرویی که میتواند آنان را از صحنه خارج کند اسلام است»، «جنگ ما جنگ ایمان و رذالت است این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.» بنابراین اگر مرز حق و باطل را قبول نکنیم (به قول مشایی خط کشی نکنیم) پس مبارزه مد نظر امام به چه معناست؟ اگر مفهوم مبارزه خاصیت خود را از دست میدهد و... با توجه به عدم امکان جمعبندی پنج شاخصی که از بدو نوشتار آمد از دو شاخص «مهدویت فراانتظار» و «پیشگویی مستمر» صرفنظر میکنیم، امید است در فرصتی دیگر بدان بپردازیم و امید است پاسخ به این نقد از جنس سیاسی نباشد و واژه «منظورم از ... این بوده که...» که همیشه استفاده میشود در این جا به کار نیاید. عدم تمکین به فصلالخطابی مانند مراجع تقلید اساسیترین سؤال درباره بضاعت حلقه انحراف است.
به قلم: دکتر عبدالله گنجی مدیر مسئول روزنامه جوان
"من با طرح مکتب ایرانی مخالفم و نسبت به این موضوع به آقایان تذکر هم دادم ولی برداشتم این نیست که منظور آنها مقابل قرار دادن ایرانیت در برابر اسلامیت باشد ".
http://yon.ir/Qmcw
دقت کنید ! رهبری به هیچ وجه ایرانیتی در مقابل اسلامیت ندیده اند .
ضمنا من دنبال مقاله ی اقای گنجی میگشتم که با وبلاگ شما اشنا شدم ، مشفقانه می گویم ! از انجا که رهبری در اخرید دیدار خود با هیات دولت دهم فرمودند : نقاط قوت را به نقاط ضعف ترجیح میدهیم ، یک پست را به نقاط قوت اختصاص دهید و یک پست را به نقاط ضعف .
این قضاوت های یک طرفه خریداری ندارد