معمای احمدی نژاد

جمعیت جوانان انقلابی

معمای احمدی نژاد

جمعیت جوانان انقلابی

چیستی انحراف

سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۲۲ ب.ظ

چند سالی است که واژه «انحراف» برای شناسایی حاشیه‌سازان دولت [دولت آقای احمدی نژاد] مصطلح شده و اکنون در مطبوعات و جامعه سیاسی کشور به عنوان یک مفهوم «معرفه» شناخته می‌شود. اخیراً جناب مهندس مشایی در مصاحبه با روزنامه ایران اعلام نمود: «نمی‌دانم از چه منحرف شده‌ام» و در پاسخ به آن، مطبوعات و رسانه‌ها به صورت سطحی و با رویکرد سیاسی پاسخ گفتند. در این نوشتار درصدد هستیم در حد محدود چیستی این انحراف را باز‌خوانی و با روش شبهه علمی تبیین نماییم.

برای مطالعه این یادداشت به قلم دکتر عبدالله گنجی مدیر مسئول روزنامه جوان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.


چند سالی است که واژه «انحراف» برای شناسایی حاشیه‌سازان دولت مصطلح شده و اکنون در مطبوعات و جامعه سیاسی کشور به عنوان یک مفهوم «معرفه» شناخته می‌شود. اخیراً جناب مهندس مشایی در مصاحبه با روزنامه ایران اعلام نمود: «نمی‌دانم از چه منحرف شده‌ام» و در پاسخ به آن، مطبوعات و رسانه‌ها به صورت سطحی و با رویکرد سیاسی پاسخ گفتند. در این نوشتار درصدد هستیم در حد محدود چیستی این انحراف را باز‌خوانی و با روش شبهه علمی تبیین نماییم. البته هستند افرادی در جغرافیای نیرو‌های مؤمن به انقلاب اسلامی که هنوز منکر انحراف هستند، این جماعت یا از گذشته خود در حال دفاع هستند یا از منظری به صحنه می‌نگرند که احمدی‌نژاد را مقابل هاشمی، لاریجانی و... می‌بینند، اگر از منظری به صحنه بنگرند که اندیشه اسلام تشیع و اندیشه امام خمینی و انقلاب اسلامی را انطباق دهند، قطعاً طور دیگری خواهند دید. البته تبیین این موضوع هیچ ارتباطی با زحمات شبانه‌روزی دولت و خدمات بر‌جسته آن ندارد، انصاف و تقوی حکم می‌کند تا همه چیز را خلط ننماییم. اگر‌چه نگارنده معتقد است احمدی‌نژاد در پر‌تو حواشی، مسیری را طی نمود که بسیاری از نیرو‌های انقلاب به خدمات وی نیز توجهی ندارند و با اهم و مهم کردن زحمات و عوارض حاشیه‌ای دولت به بحران تحلیل رسیدند. اما چیستی انحراف را باید در حوزه مبانی اندیشه، یعنی هستی شناسی و معرفت شناسی جست‌وجو نمود. انحراف موجود که از نگاه نگارنده وجود آن قطعی است، نه در حوزه اقدامات اجرایی و سیاسی که در حوزه اعتقادی و اندیشه شیعه است. این که چرا واژه انحراف مصطلح شد، شاید به دلیل این باشد که از وسط راه حرکت دولت پدیدار شد و این که چرا قبل از آن طرح نمی‌شد، شاید به دلیل این بود که تریبون ملی و تریبون قدرت جهت توزیع و توسعه آن وجود نداشت.

ابعاد انحراف: انحراف مذکور را می‌توان در پنج مقوله اصلی دسته‌بندی نمود. ۱- باستانگرایی- ایران‌گرایی ۲- انسان‌گرایی شرقی ۳- پلورالیسم حقانیت ۴- مهدویت فراانتظار و آماده میعاد ۵- پیشگویی مستمر. ذیلاً با استناد به سخنان حلقه مذکور و بدون توجه به نظرات منتقدان و مخالفان به تبیین هر یک به صورت اختصار می‌پردازیم. شاخص برای اطلاق انحراف به اندیشه مذکور را می‌توان به: ۱- ناهمخوانی با باور‌ها و مبانی تشیع؛ ۲- عدم تأیید مراجع تقلید به عنوان پیشقراولان مکتب تشیع (و عدم تمکین این حلقه به نظرات آنان) ۳- ناهمسویی با اندیشه امام (ره) ۴- تذکرات مقام معظم رهبری ۵- نداشتن زمینه تخصصی مولدان این اندیشه و... خلاصه نمود.

1- باستان گرایی- ایران‌گرایی: دقت در تاریخ معاصر نشان می‌دهد خاستگاه باستان‌گرایی در ایران در نظر مستشرقان غربی که تاریخ باستان ایران را در ۲۰۰ سال گذشته نوشته ‌اند بوده است ۲- پارسیان هند، یعنی زرتشتیانی که بعد از اسلام به هند و کلکته هجرت کردند ۳- مذهب ستیزان و فراماسونر‌های صدر مشروطه (روشنفکران نسل اول) ۴- نژاد‌پرستان آریایی ۵- اصحاب قدرت (پهلوی‌ها) خلاصه نمود. اما شاخص‌هایی که می‌توان با آن باستان‌گرایی را در این حلقه دید عبارت است از تأکید گفتمانی بر کوروش، طرح مکتب ایرانی به جای اسلام ناب، توجه ویژه به نوروز و ایران‌گردی، توجه به همسر دکتری فاطمی و هزینه یکساله برای وی در هتل استقلال، تمرکز بر فردوسی بعد از تذکر مقام معظم رهبری مبنی بر «اگر بر ایران هم تأکید دارید بر ایران پس از اسلام تأکید کنید که هم تمدن‌ساز بوده است و هم تاریخ روشنی دارد...» (هفته دولت ۱۳۹۰) و تمجید‌های افسانه‌ای و قداست گونه از ایران در سخنرانی‌ها. مشایی در تاریخ ۸/۵/۱۳۷۸ می‌گوید: «هرکسی که عشق ایران در دلش باشد در نزد خداوند مأجور است»، یعنی اگر رضا پهلوی، مسعود رجوی و حتی اگر اوباما هم به ایران علاقه داشته باشد نزد خداوند مأجور‌ند و... در جای دیگری (۱۶/۸/۸۹) می‌گوید: «واژه ایران ذکر است شما در ذکر دنبال چه می‌گردید؟ ذکر واژه‌ای است مرتبط با روح مؤمن. از ذکر چه می‌جویند ذاکران؟ همان را بجویید از ایران، ایران ذکر است.» واقعاً از عبارت فوق چه باید فهمید؟ یعنی واژه «ایران» همتراز تسبیحات حضرت زهرا، حمد خدا و... است؟ در جای دیگری در همان سخنرانی می‌گوید: اندیشه ایرانی جوهر دارد، گوهر است... و سپس به سه واژه معروف زرتشت اشاره می‌کند و می‌گوید «بدانید همان جا که زیبایی را می‌‌یابند آن گوهر ایران است. در کردار، در پندار، در رفتار، در بینش، در کنش ایران است.» اندیشه ایرانی یعنی چه؟ هیچ کشوری را با اندیشه توصیف نمی‌کنند. اندیشه مربوطه به افراد، مکاتب فکری و ادیان است. اندیشه اسلامی، اندیشه ناسیونالیسم، اندیشه سوسیالیسم و اندیشه لیبرالیسم، اندیشه‌های مطرح و زنده در دوران معاصر بودند، اندیشه ایران هیچ مطلب انتزاعی و غیر‌انتزاعی را به ذهن متبادر نمی‌کند. در جای دیگر (۲/۳/۸۹) در توصیف بزرگی ملت ایران می‌گوید «ملت ایران، ملت بزرگی است، اگر به منشور کوروش نگاه کنید می‌توانید به این مسئله پی ببرید.» آیا نمی‌شود به اسلام و امام حسین (ع) و انقلاب اسلامی و امام خمینی و... نگاه کرد تا بزرگی ملت ایران را بفهمیم؟ یکی از اقدامات ناسیونالیست‌ها و پارسیان هند و مستشرقان تلاش جهت تاریخ نگاری جدید برای ایران بوده است که ذکر آن در این مختصر نمی‌گنجد (به کتاب فرهنگ و سیاست در عصر تجدد نوشته ذاکر اصفهانی مراجعه شود). در جای دیگری می‌گوید: «تاریخ و مردم این سر‌زمین عین دین است.» جالب اینکه پهلوی دوم نیز درباره کوروش می‌گوید: کوروش را می‌توان در حقیقت بنیانگذار فکر امروز صیانت حقوق بشر خواند، چرا که نخستین کسی در جهان عهد عتیق بود که منشوری آزاد منشانه در این زمینه تدوین و اعلام کرد (پاسخ به تاریخ ص۱۲). جالب اینکه پهلوی دوم نیز همین استوانه‌ای که دولت احمدی‌نژاد از لندن آورد را اجاره می‌کرد و به ایران می‌آورد. شهید مطهری، محترم شمردن بت پرستی بابلیان توسط کوروش را اقدامی زشت جهت به برده گرفتن آنان می‌داند و از نظر سیاسی آن را قابل مانور اما از نظر اخلاقی صددرصد رد می‌کند. چرا که اگر کوروش در هیبت یک موحد، بت پرستی را به رسمیت می‌شناخته، چرا دست به اشغال زده است؟ چرا پیامبر ما بت پرستی را به رسمیت نشناخت؟ شهید مطهری هدف از محترم شمردن بت‌پرستی توسط کوروش را به استثمار کشیدن بدون درد‌سر آنان می‌داند

2- انسان‌گرایی شرقی: تفاوت انسان‌گرایی شرقی با انسان‌گرایی غربی در این است که در غرب انسان منتزع از خدا، موجودی خود بنیاد، عقلانیت محض و رها شده و دارای مرز‌بندی با خداست، اما در انسان‌گرایی شرقی انسان آن قدر در خدا تنیده است که هیچ فاصله‌ای نمی‌توان بین آنان دید. آقای احمدی‌نژاد در توصیف مقام انسان می‌گوید: «جانشین با اصل شباهت دارد و بخشی یا تمام اختیارات و توانمندی‌های اصل را دارد.» بنابر‌این همه کار‌هایی که از خدا بر‌می‌آید در حوزه فاعلی از انسان نیز بر‌می‌آید. جناب مشایی می‌گوید: «خداوند به خلق موجودی فکر می‌کرد و انجام داد که مثل هیچ‌کس نبود و مثل خودش بود، در واقع خدا با خلقت انسان خدا را آفرید» و در جای دیگری می‌گوید «خداوند به انسان بدهکار نبود که او را آفرید. ظاهراً خداوند به خودش بدهکار بود که انسان را آفرید. دلش می‌خواست شناخته شود. یک کسی را باید خلق می‌کرد که بتواند بشناسد. انسان اهمیتش به همین علم است. اگر علم را بر‌داریم، انسان حذف می‌شود. انسان را که حذف کنیم دیگر نیازی به حرف خدا نیست. زیرا دیگر خودش حذف می‌شود.» طبق این سخن «یسبح‌لله ما فی‌السموات و الارض» به رسمیت شناخته نمی‌شود یا موجوداتی که خدا را تسبیح می‌گویند، بدون شعور این کار را می‌کنند و خدا برای آنان نیز شناخته شده نیست. لذا انسان را آفرید که خودش را به او معرفی کند، یعنی خالق، عقده داشته که خود را به رخ مخلوق بکشد و... در خصوص انسان کامل نیز تنوع مصداق وجود دارد. این واژه که در کلام احمدی‌نژاد زیاد تکرار می‌شود. در جایی برای امام زمان (عج) در جایی برای سعدی «سعدی انسان کامل است» و در جایی برای پیامبر استفاده شده است. در خصوص مشایی این واژه عیناً به کار نرفته اما از ۱۷ صفتی که در حکم انتصاب وی در دبیر‌خانه جنبش عدم تعهد آورده شد می‌توان این تعمیم را داد

3- پلورالیسم حقانیت و پلورالیسم در رجعت 

احمدی‌نژاد در پیام تسلیت برای هوگو چاوز هم وی را اهل رجعت دانست و هم شهید نامید. در صورتی که هیچ یک از بزرگان دین چنان درجه‌ای حتی برای امام خمینی قائل نشده‌اند. میرزا آقاخان کرمانی که معروف به ویژگی‌هایی مثل باستان‌گرایی، فراماسونر، بابی (به خاطر بابی‌گری در تبریز در سال ۱۳۱۳ هـ اعدام شد) و هم ضد‌حجاب است. یک فراماسونر معروف دیگر مانند میرزا ملک خان ارمنی صاحب اولین فراموش‌خانه در ایران «مجمع آدمیت» را اهل رجعت می‌داند و در نامه‌ای به وی از قول یکی از رهبران بابیت می‌نویسد: «وی اظهار داشت که دلیل آشکاری که از مبادی عالیه ناشی می‌شود مبنی بر آن است که شخص شما رجعت عیسی (ع) باشید و کمک بزرگی به قائم آل محمد (ص) خواهید کرد. در میان بعضی از بابی‌ها این صحبت به میان آمده است که یکی از علایم ظهور امام زمان نزول عیسی مسیح از آسمان‌ها و تبلیغ او برای یک دین واقعی می‌باشد. آنها اعتقاد دارند که ملکم‌خان همان عیسی مسیح است.» (میرزا ملکم خان، حامد انگار ص ۲۳) و ملکم نیز در نامه‌ای به بلنت انگلیسی می‌نویسد: چند سال پیش من در ایران دینی آوردم که احتمالاً داستانش را شنیده‌ای (اشاره به ایجاد فراموش خانه). در خصوص پلورالیسم حقانیت، جناب مشایی هم بر حقانیت ادیان اعم از زرتشتی، بودایی و بر‌همایی و یهودی (توحیدی و غیر‌توحیدی) باور دارد و هم با مرز‌بندی بین حق و باطل مخالف است: «دنیا رو به این سمت می‌رود که حتماً نباید مسلمان بشود تا به حقانیت برسد، هر مسیحی، یهودی، زرتشتی، بودایی، بر‌همایی و ... نباید الزاماً مسلمان بشود تا به حقانیت برسد.» (۲۸/۵/۱۳۷۸) 

و در جای دیگر در مخالفت ۱۸۰ درجه‌ای با آرمان‌های امام خمینی می‌گوید: «دوره‌ای که کسی بخواهد دینی را بر دنیا حاکم کند و نگاه خاص مذهبی را بر دنیا حاکم کند گذشته است.» در حالی که امام می‌فرماید: «باید اسلام را فاتح جهان نمود»، «ما درصدد خشکانیدن ریشه‌های فاسد سر‌مایه‌داری صهیونیسم و کمونیسم در جهان هستیم»، «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است»، « ما باید در جنگ اعتقادیمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم»، «امروز غرب و شرق به خوبی می‌‌دانند که تنها نیرویی که می‌تواند آنان را از صحنه خارج کند اسلام است»، «جنگ ما جنگ ایمان و رذالت است این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.» بنابر‌این اگر مرز حق و باطل را قبول نکنیم (به قول مشایی خط کشی نکنیم) پس مبارزه مد نظر امام به چه معناست؟ اگر مفهوم مبارزه خاصیت خود را از دست می‌دهد و... با توجه به عدم امکان جمع‌بندی پنج شاخصی که از بدو نوشتار آمد از دو شاخص «مهدویت فرا‌انتظار» و «پیشگویی مستمر» صرفنظر می‌کنیم، امید است در فرصتی دیگر بدان بپر‌دازیم و امید است پاسخ به این نقد از جنس سیاسی نباشد و واژه «منظورم از ... این بوده که...» که همیشه استفاده می‌شود در این جا به کار نیاید. عدم تمکین به فصل‌الخطابی مانند مراجع تقلید اساسی‌ترین سؤال در‌باره بضاعت حلقه انحراف است.

به قلم: دکتر عبدالله گنجی مدیر مسئول روزنامه جوان

نظرات  (۴)

رهبر انقلاب :
"من با طرح مکتب ایرانی مخالفم و نسبت به این موضوع به آقایان تذکر هم دادم ولی برداشتم این نیست که منظور آنها مقابل قرار دادن ایرانیت در برابر اسلامیت باشد ".
http://yon.ir/Qmcw
دقت کنید ! رهبری به هیچ وجه ایرانیتی در مقابل اسلامیت ندیده اند .
ضمنا من دنبال مقاله ی اقای گنجی میگشتم که با وبلاگ شما اشنا شدم ، مشفقانه می گویم ! از انجا که رهبری در اخرید دیدار خود با هیات دولت دهم فرمودند : نقاط قوت را به نقاط ضعف ترجیح میدهیم ، یک پست را به نقاط قوت اختصاص دهید و یک پست را به نقاط ضعف .
این قضاوت های یک طرفه خریداری ندارد
پاسخ:

باسلام.ممنونم که به وبلاگ ما سر زدید.

اول از همه صحبت رهبری هیچ گاه در سایت رسمی ایشان منتشر نشده است و لینکی که ارسال فرمودید نقل و قولی است از حجت الاسلام اسلامیان از دیدارهای خصوصی و حرف های پشت پرده.

دوم اینکه باید توجه کرد رهبر انقلاب در هر بازه از زمان توجه ویژه ای به حفظ وحدت و انسجام درونی و پرهیز از ایجاد دوگانگی بین دولت و رهبری داشته اند و قطعا این موضوع موجب می گردد بسیاری از حرف ها زده یا نزده شود! در دولت های نهم و دهم با توجه به بیداری های اسلامی و تحولات منطقه این ملاحظه از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است.

سوم اینکه با اندکی تامل در سخنان و عملکرد شخصیت های این جریان به ویژه آقای مشایی که متوجه می شوید ایرانیت را در مقابل اسلامیت قرار می دهند. مثلا آقای مشایی می گویند: «من اصرار دارم بر مکتب ایران، بعضی ها ممکن است بر من خرده بگیرند که تو چرا نمی گویی مکتب اسلام، مکتب اسلام دریافت های متنوعی از آن وجود دارد. دریافت ناب از حقیقت ایمان و حقیقت توحید و حقیقت اسلام مکتب ایران است. باید از این پس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم ... باور دارم که واژه ایران ذکر است، ذکر است. چرا ذکر است؟ شما در ذکر دنبال چه می گردید؟ ذکر واژه ای است مرتبط به روح مؤمن. از ذکر چه می جویند ذاکران همان را بجویند از ایران. ایران ذکر است.» (سایت شورای عالی ایرانیان سخنرانی در 1389/05/14) یا آقای احمدی نژاد منشور کوروش را معیاری برای سنجش عملکرد حاکمان در طول تاریخ می خواند و این در حالی است که شهید مطهری فرمودند: «یگانه مرجع صلاحیت دار برای شناسایی حقوق واقعی انسان ها، کتاب پرارزش آفرینش است.»

سلام این مصاحبه اولین بار در سایت رهبری منتشر شد سپس به دلیل سو استفاده ی رسانه های خارجی حذف شد . اگر فیلتر شکن دارید به سایت جهان نیوز مراجعه کنید به این لینک http://www.jahannews.com/prtc11qso2bq0p8.ala2.html
ضمن این که اقای اسلامیان را اگر نمی شناسید حتما بروید و درباره ی ایشان مطالعه کنید
و از همه مهمتر صوت این سخنان مهم رهبری که اتمام حجت بر عمار پنداری ها بوده ، موجود هست که به وقتش منتشر می کنیم ، انتشارش در حال حاضر ، موجب سوخت شدنش هست .
پس این موضع صریح رهبر انقلاب است و اقای مشائی هم بارها گفتند که منظور ما قرائت شیعه از اسلام است و اقای احمدی نژاد هم در مجلس این را تکرار کردند .

پاسخ:
سلام مجدد. ممنونم که باز هم به ما سر زدید.
قرائت شیعی از اسلام کجا و این حرف آقای مشایی کجا: «مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی از آن وجود دارد… دریافت ناب از حقیقت ایمان و وحقیقت توحید وحقیقت اسلام مکتب ایران است. باید از این پس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم.» (13 مرداد 89)
به قول حضرت علامه مصباح: «افرادی که بی‌شرمانه مکتب ایران را به جای مکتب اسلام معرفی می‌کنند، خودی نبوده بلکه غیرخودی‌اند؛ ما با کسی عقد اخوت نبسته‌ایم و از کسی حمایت می‌کنیم که حامی اسلام و تابع رهبری باشد.»
این جملات را می توان در ادامه مواضع آقای مشایی که فرمودند دوران اسلام گرایی همچون دوران اسب سواری به پایان رسیده است دانست. کسی که دوران اسلام گرایی را پایان یافته می داند قطعا مکتب ایرانی را جایگزین مکتب اسلام می کند. اصلا مکتب اسلام چه مشکلی دارد که اسم جدید برایش انتخاب می کنند؟ در پشت پرده این تغییر اسم چه می گذرد؟ اگر مکتب ایرانی همان مکتب اسلام ناب است چرا اصرار دارند نامش را عوض کنند؟؟؟؟
در همین گفت و گوی آقای اسلامی به نقل از حضرت آقا مطرح می شود: «من با طرح مکتب ایرانی مخالفم و نسبت به این موضوع به آقایان تذکر هم دادم.» چرا به حرف ولی فقیه گوش نداند و باز هم مکتب ایرانی را تکرار کردند! مشخص است حرف فرای این صحبت ها است و متاسفانه چشم ها بسته و ذهن ها مشغول ظواهر سخن است نه اهداف پشت پرده!!!!!!!
ضمن این که وقتی رهبری صراحتا موضعشان را در برابر جریانی بیان می کنند ، اموری مانند مصلحت و امثال این ، محلی از اعراب ندارد و بارها رهبری فرموده اند کلام بنده را تفسیر نکنید ، من نیاز به سخنگو ندارم .
توصیه می کنم به این سخن رهبری توجه کنید :
یک سؤالی هم در خلال صحبت بود، من این را گاهی بیرون هم شنفته‌ام. میگویند آیا ما هم باید مثل رهبری موضع بگیریم یا نه؟ خوب، رهبری یک تکلیفی دارد، ما یک تکلیف دیگر داریم. ببینید، نبادا کسی تصور کند که رهبری یک نظری دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمی مطرح میشود، در خفا به بعضی از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزی نیست. اگر کسی چنین تصور کند، تصور خطائی است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیره‌ای انجام داده. نظرات و مواضع رهبری همینی است که صریحاً اعلام میشود؛ همینی است که من صریحاً اعلام میکنم.

http://farsi.khamenei.ir/memory-content?id=21708


پاسخ:
همان طور که در پاسخ قبل هم مطرح شد رهبر معظم انقلاب از همه ی رئیس جمهورها حمایت کرده اند چون اصل نظام بر همدلی و هم زبانی است. به هیچ عنوان سخنان رهبری تفسیر نمی کنیم. بلکه معتقدیم رهبری همان چیزی را در جلسات خصوصی می فرمایند که در جلسات عمومی می گویند. اما رهبر انقلاب با بزرگواری از موضوعات مختلف گذشت کرده اند. همان طور که در مصداق برجام و توافقات هسته ای تجربه کردیم.
اگر بنا را تنها بر نظرات رهبر معظم انقلاب بگذاریم باید از اشتباهات اشخاصی همچون میرحسین موسوی، خاتمی و آقای هاشمی رفسنجانی گذشت. سعی کنید به جای آنکه چشم خودتان را بر روی واقعیت ببندید و با طرح سخنان رهبری سعی بر توجیه گفتارهای آقای احمدی نژاد و دوستانشان کنید با منطق و استدلال گفتارها را بررسی کنید.
رهبر انقلاب در تاریخ 6 شهریور 91 :
خب، نقاط قوّتی وجود دارد؛ ضعفهائی هم وجود دارد. در جمع‌‌بندی نقاط قوّت و نقاط ضعف، وقتی ما نگاه میکنیم، ترجیح را به نقاط قوّت میدهیم؛ لیکن این معنایش این نیست که ما ضعفها را نباید برطرف کنیم. خب، در طول این چند سال در کشور کارهای وسیع عمرانی انجام گرفته؛ بخصوص در مناطق دوردست، در بخشهای مختلف؛ اینها واقعاً کارهای مهمی است؛ این یک رویکرد بسیار مهمی در حرکت دولت است. از این قضیه بگیرید، تا پیشرفتهای چشمگیری که در زمینه‌‌ی علم و فناوری به وجود آمده. این پیشرفتهائی که در این چند سال در زمینه‌‌ی علم و فناوری صورت گرفته، خیلی قابل توجه است.

در زمینه‌‌ی ارتقاء جایگاه کشور در عرصه‌‌ی سیاست خارجی و مسائل بین‌‌المللی هم همین جور است. امروز در عرصه‌‌ی سیاست خارجی، ثقل و وزنه‌‌ی کشور با چند سال قبل تفاوت دارد؛ ما در مسائل، تأثیرگذاریم؛ اینها مهم است. در حوادثی هم که پیش آمده، ما تأثیرگذار بوده‌‌ایم - که آن، داستان جداگانه‌‌ای دارد - به نظر ما آن هم خیلی مهم است.
 یک بخش دیگر از این نقاط قوّتی که به نظر من روی آن باید تکیه کرد، مسئله‌‌ی برجسته شدن ارزشهای انقلاب است. در این سالهائی که دولت نهم و دولت دهم بر سر کار بودند تا امروز، گفتمان انقلاب و ارزشهایانقلاب و چیزهائی که امام به آن توصیه میکردند و ما آنها را از انقلاب آموختیم، خوشبختانه کاملاً برجسته شده: مسئله‌‌ی ساده‌‌زیستی مسئولان، استکبارستیزی، افتخار به انقلابیگری. یک دوره‌‌ای بر ما گذشت که اسم انقلاب و انقلابیگری و اینها به انزوا افتاده بود؛ سعی میکردند به عنوان یک ارزش منفی یا ضد ارزش، از این چیزها یاد کنند؛ مقاله مینوشتند، حرف میزدند، گفته میشد. امروز خوشبختانه اینجور نیست، درست بعکس است؛ گرایش عمومی مردم و مسئولان کشور به حرکت انقلابی، جهتگیری انقلابی، ارزشهای انقلابی و مبانی انقلاب است. این را توجه داشته باشید که یکی از عوامل گرایش مردم به دولت، همینهاست؛ یعنی مردم به این ارزشها اهمیت میدهند. مسئله‌‌ی دعوت به عدالت، مسئله‌‌ی ساده‌‌زیستی، دور بودن مسئولان از تجمل؛ اینها خیلی چیزهای مهمی است.

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=20831
این ها را ببینید بعد خودتان درک میکنید چه کسی چشمانش را بسته و دهانش را باز کرده
پاسخ:
و باز هم طفره رفتن از پاسخ به گفتار و رفتار آقای احمدی نژاد و تنها نقل سخنان رهبری!!!!!!!!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی